سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یک قدیسه مست
اصلا من نخواستنی ترین آدمِ روی زمین گوشی را بردار چندکلمه حرف دارم نگویم روی قلبم می ماند اگر تصمیم ات نبودم تا پیری ات فراموش نکن تو هیچ چیز برای خواستن نداشتی ولی تنها آدمی بودی که حوصله ات را داشتم.... #قدیسه_مست 

بعد رفتن ناگهانی ات بارها خواستم

بخندم ها...!هرچه کردم نشد..

خواستم با این درد بد قلق لعنتی نبودت بسازم ها!

بخدا هر چه کردم نشد...

به کافه میرفتم تا نبودنت را عادی 

نشان دهم ها!

این صندلی خالی میز رو به رو 

مگر فرصت فراموشی میداد؟؟

هر چه کردم نشد که عادی شود 

نبودنت...

قلبم را برداشتم و با خودم به اتاق بردم و فریاد زدم..

احمق جان!

بهانه که میگیری دیگر کسی نیست که بهانه ات را به جان بخرد..

خنگ جان...نیست کسی که آرامت کند...

مگر میفهمید؟؟

هر چه کردم نشد جان من!

دست به هر کاری زدم که فراموش 

شوی و نه تنها نشد!بدتر هم شد..

بی زحمت برگرد و خودت را از من جدا کن و بردار و ببر..

من که هر چه کردم نشد که نشد...

 

 


[ پنج شنبه 96/3/18 ] [ 9:11 عصر ] [ النیا پرما ]
درباره وبلاگ

زنی تنها با خودکاری دردست ..
برچسب‌ها وب
آرشیو مطالب
امکانات وب