سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یک قدیسه مست
اصلا من نخواستنی ترین آدمِ روی زمین گوشی را بردار چندکلمه حرف دارم نگویم روی قلبم می ماند اگر تصمیم ات نبودم تا پیری ات فراموش نکن تو هیچ چیز برای خواستن نداشتی ولی تنها آدمی بودی که حوصله ات را داشتم.... #قدیسه_مست 

من حسودم جانم!

حسادتِ من با تو زمین تا آسمان فرق دارد؛

حسادتِ تو بغض میشود

حسادتِ تو جمع میشود در قطره اشکى و

آرام آرام سُر میخورد روى گونه هایت...

با پشت دستهاى مردانه ام پاکشان میکنم و

تا آخرِ عمر ضمانت میکنم که غریبه اى

سببِ خیس شدنِ چشمانت نشود!

من اما همه چیز را میریزم توی دلم

شب ها که به خواب میروى،

مى آیم کنارِ پنجره و تمامِ حسادت هاى مردانه ام را دود میکنم!

میدانى؟

من به تمامِ آدمهایى که تو ناخواسته دوستشان دارى حسودم؛

به شاعرى که با شعرهایش ذوق میکنى...

به خواننده اى که ترانه هایش روى لبهایت رژه میرود...

به بازیگرى که قند در دلت آب میکند...

کنارِ تو از تمامِ اینها لذت میبرم اما در خلوتم

روزى هزاران بار نفرینشان میکنم!

خاصیتِ مرد بودن همین است جانم؛

مردها حسادتشان را بروز نمیدهند،

جمع میکنند

و

جمع میکنند

و شبها در خلوتشان

بدونِ آنکه بویى ببرى

دود میکنند!


[ پنج شنبه 96/3/18 ] [ 9:21 عصر ] [ النیا پرما ]

بعد رفتن ناگهانی ات بارها خواستم

بخندم ها...!هرچه کردم نشد..

خواستم با این درد بد قلق لعنتی نبودت بسازم ها!

بخدا هر چه کردم نشد...

به کافه میرفتم تا نبودنت را عادی 

نشان دهم ها!

این صندلی خالی میز رو به رو 

مگر فرصت فراموشی میداد؟؟

هر چه کردم نشد که عادی شود 

نبودنت...

قلبم را برداشتم و با خودم به اتاق بردم و فریاد زدم..

احمق جان!

بهانه که میگیری دیگر کسی نیست که بهانه ات را به جان بخرد..

خنگ جان...نیست کسی که آرامت کند...

مگر میفهمید؟؟

هر چه کردم نشد جان من!

دست به هر کاری زدم که فراموش 

شوی و نه تنها نشد!بدتر هم شد..

بی زحمت برگرد و خودت را از من جدا کن و بردار و ببر..

من که هر چه کردم نشد که نشد...

 

 


[ پنج شنبه 96/3/18 ] [ 9:11 عصر ] [ النیا پرما ]

هیچ چیز سر جایش نیست

مثلا تویی که 

الان 

زیر این باران

باید کنارم باشی و نیستی .....

مثلا منی که 

تا الان 

باید فراموشت میکردم و

نکردم!


[ سه شنبه 96/3/9 ] [ 9:57 صبح ] [ النیا پرما ]

لطفا

ناگهانی رخ بده!

غافلگیرم کن !

لحظه ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم !

آنجا که حتی صورتت هم از یاد برده باشم!!

اصلا...

تو هر موقع که بیایی ،

هر گذشته ای هم که داشته باشی ،

با ارزشی...

درست مثل پیدا کردن پول مچاله شده ،

بعد از سال ها در جیب لباسم!!!


[ سه شنبه 96/3/9 ] [ 9:55 صبح ] [ النیا پرما ]

به نام بخوانی اش

به (جان؟) برگردد ...

 


[ دوشنبه 96/3/8 ] [ 4:3 عصر ] [ النیا پرما ]
درباره وبلاگ

زنی تنها با خودکاری دردست ..
برچسب‌ها وب
آرشیو مطالب
امکانات وب